-
...
پنجشنبه 24 مردادماه سال 1392 22:44
هه .... چقدر باحاله.... آخه تاحالا باخودت گفتی که شاید اینم یه صبری داره؟؟؟؟؟؟؟ یه بار شده حقم به من بدی؟؟؟ خودخواه ببین باهام چیکاراکردی.... الان شدی ادم خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ الان من بدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تا وقتی که خودت هم درگیر یه مسئله ای هستی که خوبه کسی تیکه نباید بهت بندازه اما وقتی نه هرچی میخوای میگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چند بار تنهام...
-
عوضی....
پنجشنبه 17 مردادماه سال 1392 22:00
سلام نامرد سلام بی وجدان خوبی؟؟؟؟؟؟ امروز رفتم بیرون بعد مدتها البته میرما اما امروز رفتم گردش همش به یاد تو بودم... اه لعنتی چرادست از سرم برنمیداری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ها؟؟؟؟؟؟؟؟ برو گمشو دیگه از فکرو خیالت دارم داغون میشم میفهمی؟؟؟؟؟؟؟؟ گفتی باهات دردو دل کنم خب منم که حرفامو بهت زدم پس چرا خفه شدی؟؟؟؟؟؟ چرا مردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟...
-
...
یکشنبه 13 مردادماه سال 1392 13:21
میخوام بنویسم اما از چی؟؟؟؟؟؟؟ کلی غم دارم اما ایندفعه بخاطرغم دوری تو نیست .... چند شب پیش با کسی که دوسم داره دعوام شد بخاطردیدگاه بد اون بود تو رختخوابم دراز کشیدمو گریه میکردموتوروصدامیکردم که کجایی بیای ببینی با خرس جونت چیکارمیکننن گریه میکردمو صدات میزدم اسم قشنگتو.... آخ که چه بده.... نمیدونی چقدر حالم بده درد...
-
کمک کن...
چهارشنبه 5 تیرماه سال 1392 23:50
خداجون کمک کن خیلی میترسم... کمکم کن اتفاقی نیوفتاده باشه تورو حسینت قسم میدم....
-
دوباره
یکشنبه 2 تیرماه سال 1392 16:18
سلام.... دوباره اومدی.... اما اومدی که عذاب وجدانت کم شه که تا اخر عمرخودتو سرزنش نکنی اومدی که به حرفام گوش بدی وبری ...... حالم خیلی بده عکستو گذاشتم جلوم وبهت زل زدم .......... باورت میشه چقدر این چند وقته مریض بودم........ سرم داره منفجرمیشه چشام نمیبینه.... بهترین من چرا رفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ میدونم برامن نبودی.......
-
عکست...
سهشنبه 28 خردادماه سال 1392 23:59
سلام... دلتنگتر از قبل..... امروز به طور اتفاقی عکستو دیدم باورت نمیشه چقدر ذوق کرده بودم... الان بهش زول زدم نمیدونمچرا بغض دارم اما گریه..... حرفایی که بهم گفتی رو یادداشت کردم عکستو هم جلومه.... دارم خفه میشم کاش واسه من بودی.... اینجوری با چشمای قشنگت بهم نگاه نکن دیوونه میشم.... مثل اون روز که توکافی شاپ بودیم...
-
توبرام نوشتی...
دوشنبه 27 خردادماه سال 1392 19:40
-
چرا؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
شنبه 25 خردادماه سال 1392 18:46
سلام عزیزترینم.... امروز ..... خیلی نامردی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ عشقم: خاطرت تا همیشه تو قلبم هست نامردداغونترم کردی.... دارم سکته میکنم.... نگفتی میمیرم.... ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا گریه هام امونمو بریده.... دلم میخواست ادرس وبمو بدم بیای بهش سربزنی تا بفهمی من هنوز هلاک...
-
خیلی نامردی...
شنبه 18 خردادماه سال 1392 00:01
دلم دوباره هوا اینجا رو کرده.... هوای تو که الان پیش یکی دیگه ای... لعنت به من که..... خیلی نامردی بخدا خیلیییییییییییییییییییییی................ خیلی بدی به همون خدا..... حالت خوب شد گفتی به درک؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تو که اینطوری نبودی..... حالا شادهستی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ این که الان میگی عاشقشی همون نیست که میگفتی ازش متنفری و حتی...
-
یادته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1392 23:05
کاش میفهمیدی چقدر به بودنت نیاز دارم .... حداقل قد یه دوست که بودم برات.... خیلی نامردی که حتی ارومم نکردی بعد بری ... قد دوست بودم که .... حداقل به حرمت اشکام به حرمت نونو نمکی که خوردیم میذاشتی یکم اروم شم بعد... حداقل به حرمت روزای باهم بودنمون یه خداحافظی میکردی بعد میرفتی.... نمیدونی چقدر الان بهت نیاز دارم که...
-
توچرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1392 22:42
خیلی نامردی به خدایی خدا خیلی نامردی.... چطور تونستی همه چیو فراموش کنی؟؟؟ اون همه دوست داشتنمو فراموش کنی؟؟ چطوری تونستی کنار اون اروم بگیری؟؟؟؟؟ من نمیتونم فراموش کنم نمیتونم خنده هاتو نگاه قشنگتو حرفای ارامش بخشتو نمیتونم عشقمو فراموش کنم... هیچ کس نمیتونه جاتو رو پر کنه برام.... نامرد تو چرا ؟؟؟؟؟؟توکه چشیده بودی...
-
...........
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1392 19:13
دلم بغلتو میخواد توروووووووووووووووووووووووووووو خدا بیا..... دلم اغوشتو میخواد بیا حداقل ارومم کن بعد بروووووووووووووووووووووووووو..... وای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا دلم بغلتو میخواد خیلییییییییییییییییییییییییی
-
نامرد چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1392 19:08
هنوز منتظرم که شاید بیای به وبلاگم سر بزنی ... شاید از حال من با خبر شی.... شاید عزیزم.... میشه بگی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من بازی زندگی رو بلد نیستم..... چرا بازیم دادی؟؟؟؟؟؟؟؟ چجوری دلت اومد؟؟؟؟؟؟؟؟؟ منم دیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گریه هام هق هق گریه هامو؟؟؟؟؟؟؟؟ باخودت نگفتی که حداقل این ادمو یه روز دوست داشتم بزار با...
-
تولدعشقمه....
یکشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1392 00:03
مثل دیوونه ها میام اینجا مینویسم.... تولدت داره میاد اما امسال سهم من دوری .... نمیدونی چقدر گریه کردم وقتی دیشب بهم گفتی دوست دارم نمیدونی چی کشیدم.... وقتی گفتی کادویی که پارسال برات خریدمو خیلی دوست داری به هق هق افتادم... امروز به یاد تو به عشق تو کلی گریه کردم... اما تو نیستی که یکم ارومم کنی.... دلم بد جور هواتو...
-
...!
دوشنبه 21 اسفندماه سال 1391 22:44
سلام.... دلم گرفته میخوام حرف بزنم... جایی رو پیدا نکردم فقط اینجاست که خدا تویی ومن وبس.... خدا جونمن نمیخوام این باشم نمیخوام دلتو بشکونم اما چرا جوابمو نمیدی اونجوری که میخوام تا همون باشم که تو میخوای خداااااااااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خدا میشنوی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-
وای..............
یکشنبه 22 بهمنماه سال 1391 19:11
وای چقدر سخته که یکیو بخوای یکی دیگه بیاد بدزدتش.... تو هم مجبور باشی لبخندبزنی وسکوت کنی... وسختتر از اون اینه که قبلا بهش گفته بودی که دوسش داری اما دوستت با نامردی.... وای که چه سخته که مجبور باشی هر لحظه ببینیشون اما سکوت کنی... نمیدونم باید چیکار کرد اصلا چی درسته؟ ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااا راستی یه...
-
خیلیا..............
یکشنبه 22 بهمنماه سال 1391 14:02
خدا جون بیا کمکم کن... تورفتی خیلیا اومدن تو زندگیم که خیلی بیشتر از تو میخوانم... بغض نکرده میفهمن حالمو.... امااز بس نامردی کردی در حقم نمیتونم قبولش کنم فکرمیکنم اونام مثل تو دروغ میگن اونام یه روز میرن ... ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا به دادم برس
-
...............
یکشنبه 1 بهمنماه سال 1391 15:29
خدا بیا ببرتم خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
-
.........................!!!!!!!!!!!!!!!
یکشنبه 17 دیماه سال 1391 20:39
سلام خدا جونم.... دلم خیلی گرفته نمیدونم چرا..... البته میدونما اما خدااااااااااااااااااااااااا میشنوی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ صدایم را میشنوی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خدا جون یه نگاه فقط یه نگاه کوتاه.... خداوندا به بزرگیت قسم حاجتم را بده ..... خدا چی بگم هان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟...
-
قول.....
سهشنبه 12 دیماه سال 1391 16:14
سلام خدا.... امتحانام شروع شده.... کمکم کن که خوب بدمشون.... حال این روزام از حال قدیمم بهتره .... دیگه دلتنگش نیستم.... این روزا دلتنگ توام خدا دلم تورو میخواد کجایی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خدا یادته بهم قول دادی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من روقولت حساب کردم ..... دوست دارم خدا دوست دارم.....
-
دلم..............
پنجشنبه 16 شهریورماه سال 1391 23:29
دلم گرفته خدا خیلی گرفته... دلم تنگه خدا خیلی تنگه.... خدایا گریه دارم خیلی خدا تنهام خیلی....... خدایی دلم میخواد که پروازکنم و از این دنیا برم خدا جون خیلی حالم بده دلم میخواد که الان تو اغوشت جون بدم خدا منو از همه زود تر ببر خواهش میکنم... خدایا فقط تو حالمو میفهمی پس بیا کنارم باش که خیلی حالم بده خیلی....
-
نماز...
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1391 15:31
خدایا چند وقته که درستو حسابی نمازامو نمیخونم.... دلم میخواد بخونم اما نیدونم چرا....؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ وای خدا دوسم داری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من عاشششقتم
-
دلم میخواد...
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1391 15:16
سلام خدایی خیلی خوبه اینجا کسی نمیاد ومن میتونم راحت با تو حرف بزنم.... خدا جون چرا همش خراب میشه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خدا دلم میخواد که یکی تو این دنیا بود که واقعا منو دوست داشت از ته دل مثل بقیه که واقعا یکی دوسشون داره.... خدایا کاش....
-
قالبم...
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1391 19:38
قالب وبلاگمو خیلی دوست دارم یه جورایی حال خودمو توصیف میکنه ....
-
قلبم....
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1391 19:33
خدا جونم دلم برات تنگ شده خیلی.... خدا جونم قلبم خیلی درد میکنه ..... یعنی میشد که بیام پیش تو؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دارم اهنگ گوش میدم کسی خونه نی صدای اهنگ بلنده بلنده... خدا حس میکنم میخوای حاجتمو بدی خدا حسم درسته؟؟؟؟؟؟؟؟ خدا کاش تو هم میومدی برام نظر میذاشتی وجوابمو میدادی اما...... وای خدای خوبم کجایی عزیز دلم کجایی؟ خدایی...
-
نمیدونم....
یکشنبه 12 شهریورماه سال 1391 17:58
سلام... گاهی وقتا دلتنگ میشی اما دلتنگ کی یا چی نمیدونم.... دوست داری که برسی بهش اما به کی یا چی نمیدونی.... گاهی دلت گریه داره اما برا کی یا بابت چی نمیدونم.... یا مثل الان قلبم داره از شدت درد از پا درم میاره اما چرا یا واسه چی نمیدونم.... وای که خستم دلم میخواد فریاد بزنم خدا منم بنده تو وتویی خدای مهربون من...
-
خداجوووووووووووووووون....
پنجشنبه 9 شهریورماه سال 1391 12:14
دیشب دلم خیلی گرفته بود خیلی دلم میخواست دیگه همه چی تموم میشد.... خبرای خیلی بدی شنیدم دلم میخواست فریاد بزنم اخه خدا چرااااااااااااااااااااااااا؟ وای که چه سخته باید باشی وتحمل کنی چیزایی رو که نمیخوای ببینی.... دلم میخواد خدا بیام پیش تو وبهت بگم که خدا حق من این بود؟؟؟؟؟ عدالت این بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اما سکوت.........
-
مامان بابا.....
چهارشنبه 8 شهریورماه سال 1391 18:48
سلام مامان بابا خیلی دوستون دارم دلم میخواد که بیام بغلتون کنم بگم که براتون جون میدمو دلم میخواد که بمیرم اما یه لحظه غمتونو نبینم ببخشید این چند وقته خیلی اذیتتون کردم یه دختر بد بودم براتون اما به خدا دست خودم نبود نمیخواستم ناراحتتون بکنم اما .... برام دعا کنید مثل همیشه که دعام میکردید دعا کنید خدا حاجتمو بده تا...
-
خدا....
یکشنبه 5 شهریورماه سال 1391 22:00
مجبور بودم مجبورت کنم بری خواستگاری مامانت که رفت برات خواستگاری زنگیدی فحش میدادی اما من به زور میخندیدم میگفتم که کارخوبی کرده تا کی میخوای ادامه بدی این وضعیتو خندیدم اما اینور خط گریه میکردم اما تو فقط صدای خندمو شندیدی گفتی که ازش بدت میاد گفتم که دختر به این خوبی عزیز جونم غصه نخور درست میشه همه چی گفتی نمیتونی...
-
خیلی نامردی بخدا....
یکشنبه 5 شهریورماه سال 1391 21:40
سلام.... میدونی چند وقته که دیگه به طور کامل از زندگیت رفت تا اروم زندگی کنی تا نگن که خیانت کردی؟؟؟؟؟؟؟؟ اما تو حتی یه زنگم نزدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟ باشه نامرد امیدوارم خوشبخت شی نمیدونم خدا کی جواب منو میده اما خدا بسه بندت دیگه جون نداره به خدایی خودت حالم قددنیات نه قدبزرگی خودت گرفته خسته ودرموندس.... وای خداکمک...