بی تو میمیرم....

عزیزکم کجا داری میمیری بی تو نمیخوام زنده باشم

بی تو میمیرم....

عزیزکم کجا داری میمیری بی تو نمیخوام زنده باشم

چه جوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام اینجا تنها جاییه که میتونم حرف بزنم بدون ترس

ترس از اینکه کسی بخونه یا بگه چرا

تو اون وبلاگمم نمیتون حرف بزنم اما اینجا هیچ کس نیست

منم و خدام....

دیروز یکی یه حرفی زد که...

نشسته بودم که اومد گفتم چی شددرست شد؟

گفت هرچی اتفاق میوفته تقصیر تو....

هنگ کردم فکر کردم داره شوخی میکنه مثل همیشه اما ایندفعه کاملا جدی بود

اشک توچشام جمع شده بود پرسیدم چرا من مگه من گفتم شما دوتا دعوا کنید اما مصمم تر تکرار میکرد حرف خودشو....

مثل همیشه سکوت کردم....

هرچی خواست گفت....


عشقمم که رفتهپیش عشق جدیدش ومنوتنهایی موندیم

کاش کنارم بودی برا تو دردو دل میکردم اما.................

کجایییییییییییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هرجا هستی امیدوارم شاد باشی

صداموبشنووووووووووووووووو..........

سلام...

امروز تنهای تنها

تنها تر از همیشه

تو داری ازدواج میکنی شدی برا یکی دیگه وسهم من از اون همه عشق فقط سکوت تنهایی ودیدن اینکه شدی برای یکی دیگه....

محبتات شده واسه ومن ....

نمیدونم چی بگم نمیدونم باید باشم یا نه بدون تو....

وای که چقدر دوست دارم وهر روزم عاشق تر میشم اما دیگه....

قدر عشقمو بدون اشکشو در نیاری که هیچ وقت ازت نمیگذرم....

عشق همیشگیم خوشبخت شی....

الان شاید بغلش کردی وداری حرفای قشنگ بهش میگی یا رفتی دنبالش که باهم افطارو برید بیرون مهم نیست کجایی مهم اینه برا من نیستی

چی شد کی عشقمو دزدید باید برم این حق من نبود خداااااااااااااااااااااا

امام رضا دیروز بد دلمو شکوندی هیچ وقت ازت نمیگذرم تو چرا؟؟؟؟؟؟

دیدن اشکام چه لذتی داره خدااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

برگرد ....

نروووووووووووووووووووووووووووووووو

خدا صدامو بشنوووووووووووووووووو

یه بار تورو خداااااااااااااااااااااااااا

بد موقع.....

خیلی بد موقع وارد زندگیم شدی موقع ای که از همه چی بریده بودم اومدی وامید به

زندگی به بودن بهم دادی

تو هم حالت بد بود من حالم بد بود به هم کمک کردیم که خوب

باشیم که بخندیم....

باهم گریه کردیم.باهم خندیدیم.....

منو عاشق کردی.....

برات جون میدادم......

وحالا بدتر از اون موقع ای که داری میری.....

وچه سخته که من....

وای خداااااااااااااااا

دوست دارم خدا دوسش دام

برگرد نرووووووووووووووووو

برا من باش

فقط خود خودم


اش.....

سلام

دلم برا دیدنت یه ذره شده

دلم میخواد ببینمت اما با یه حرف یه کلمه خودمو اروم میکنم که اگه منم جا اون دختر بودم دلم نمیخواست که عشقم با کس دیگه باشه...

اما من اول عاشقش شدم این حق من نبود...

ای خداااااااااااااااااااا

الان تنهایی مامانت اینا رفتن مسافرت وتو تنهایی دلم میخواست که الان کنار من بودی واسه من بودی اما واسه کس دیگه ای...

هرروز اونو میبینی هرروزکنار اونی هرروز....

مامانت نیست سرت خیلی شلوغه هرروز یه جا مهمونی وسهم من فقط سکوت.....

یادت میاد عشقم میخواستی اش پشت پا درست کنی؟؟؟

یاد نداشتی زنگیده بودی از من بپرسی...

اما منم یاد نداشتم....

سریع رفتم خونه از مامانم میپرسیدم به تو میگفتم.....

یادته چه اشی درست کردی؟؟؟؟؟

چقدر خندیدیم اون روز.....

یادته جرات نمیکردی از اون اش بخوری؟

چه باحال بود بهت گفتم که شماره بده به همشون بگو باگارانتیه.....

برگشتی خونتون زنگ زدی گفتی همه سالمن.....

چقدر خندیدم اخرسر خودتم از اش خوردی گفتی چقدر خوشمزه شده...

فقط یه کم نمکش زیاد....

خیلی باحال بود....

مرده بودم از خنده....

ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

کجایی ؟دلم برات تنگیده اما سکوت......

امیدوارم که شاد باشی هرجا هستی.....

خدا به منم کمک کن....

دوست دارم

شب......

چقدربا نامردی گفتی باید بری....

باید تنها بمونم....

الان دوشبه از اون شب گذشته اما من هنوز حالم خوب نی....

امروزنزدیک بود کارم به بیمارستان بکشه...

اون شب از ساعت12تا صبح به کوب گریه کردم حتی یه لحظه هم نخوابیدم صبح ساعت7که خواستم برم اماده شم برم دانشگاه چشام جایی رونمیدید پف کرده بودمامانم تعجب کرده بود چشامودید ترسید....

تو مترو تو تاکسی همش گریه کردم...

سرکلاس گریه....

بعد کلاس رفتیم طبقه5بادوتا ازدوستام اونقدرزار زدم زار زدم گریه کردم دوستام داشتن سکته میکردن دونفری بغلم کرده بودن هیچ کس از پسرا جرات وارد شدن نداشتن...

تامیومدن منومیدیدن سریع برمیگشتن....

تواون مدت هیچ کس حتی استادا وارداون طبقه نشدن از بس من حالم بد بود....

بعد اون کل دانشگاه شده بود سکوت فقط نیگاه میکردن ....

همه همدردی اما هیچ کس حرف نمیزد...

با کوچکترین حرف دوباره اشکام سرازیر میشد....

چقدر روز بدی بود.....

وقتی بهت زنگ زدم جواب ندادی داشتم میمردم تو ازمایشگاه سرم رومیز اماهیچ کس حتی استاد اجازه حرف نداشت چون من حالم  بدبود.....

وقتی بعد از7-8 بار زنگ برداشتی خواب بودی خیالم راحت شد.....

ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااا

چی بگم.......................

دوست دارم کاش بفهمی.....

تنهام نزار....

بی تو میمیرم....

خداوندا خودت پناه دل بی کسم باش....

پروردگارا خودت کمکش کن که همیشه شاد باشه وهیچ وقت غمگین نباشه....

پروردگارا خودت کمکش کن ازدواج کنه با یه دخترخوب و120سال زندگی کنه....

خدا جوووووووووووووووون بهم کمک کن تنهام نزار.....